وقتی کارنامه را به خانه آورد خوشحال بود و کلی ذوق داشت.
مدام تکرار می کرد که گیفت (هدیه) می خوام
باید یه فکری براش بکنم
سید سینا جان تا این لحظه 17 سال و 4 ماه و 5 روز سن دارد
وقتی کارنامه را به خانه آورد خوشحال بود و کلی ذوق داشت.
مدام تکرار می کرد که گیفت (هدیه) می خوام
باید یه فکری براش بکنم
یه روزی یه جایی امیرمحمد و عموپورنگو دیدم.
از فرصت استفاده کردم و زنگ زدم به سینا و با امیرمحمد تلفنی گفتگوی کوتاهی داشتن. سینا خیلی خوشحال شد.
الان فکر می کنه امیرمحمد دوست منه و هی می گه بابا امیرمحمدو دعوتش کن خونمون بیاد با هم دوست بشیم.
جمعه هوا عالی بود
زدیم رفتیم پارک و آقا سینا کلی اسکیت بازی کرد.
اینجا با اسکیت دنبال گربه ها می کرد